معنی شهاب حسینی

حل جدول

شهاب حسینی

سیمرغ بلورین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فجر در سال 1387

از بازیگران فیلم پنج ستاره

از بازیگران فیلم ساکن طبقه وسط

از بازیگران فیلم خانه پدری

کارگردان فیلم ساکن طبقه وسط

از بازیگران فیلم طعم شیرین خیال

بازیگر فیلم دلشکسته

بازیگر فیلم یکی می خواد باهات حرف بزنه

لغت نامه دهخدا

حسینی

حسینی.[ح ُ س َ] (ع ص نسبی) منسوب به حسین بن علی (سمعانی) سید حسینی، که از اولاد حسین بن علی (ع) باشد. سادات حسینی. همچون سادات حسنی. || کنایت از آدم ساده و بی تکلف: راسته حسینی بی قید و شرط. || یکی از اقسام انگور. (مجموعه ٔ مترادفات ص 51). || ظرفی است که آن را از (چرم) بلغار و گاهی از چرم هم دوزند. (برهان قاطع). نوعی ظرف سفالین لعاب دار. || یکی از دوازده مقام موسیقی. قسمی آواز. یکی از دو فرع مقامه ٔ اصفهان. نام پرده ٔ سرود. (شرفنامه ٔ منیری) (برهان). که آن را در آخر شب نوازند. (آنندراج) (غیاث اللغات): و مغنیان هموم این قول را در پرده ٔ احزان حسینی بر آهنگ تیزی مخالف راست کرده که... (جهانگشای جوینی).

حسینی. [ح ُ س ِ] (اِخ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش تفت شهرستان یزد. 5هزارگزی باختر تفت کنار راه خراشاه به تفت. جلگه و معتدل. سکنه 390 تن. فارسی زبانند. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10). صاحب آنندراج آرد: چشمه ٔ حسینی چشمه ای است در حوالی تفت یزد:
هر کس ز حسینی آب خورده
از ساغر گل گلاب خورده.
تأثیر (از آنندراج).

حسینی. [ح َ] (ع ص نسبی) نسبت به حَسین که بطنی از طی باشند. (سمعانی).

حسینی. [ح ُ س َ] (اِخ) تیره ای از ایل بلوچ. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 93).


شهاب

شهاب. [ش ِ] (اِخ) رجوع به احمد شهاب شود.

شهاب. [ش ِ] (اِخ) رجوع به احمد شهاب بن الیاس شود.

شهاب. [ش ِ] (اِخ) رجوع به احمد شهاب بن محمدبن عبدالسلام شود.

معادل ابجد

شهاب حسینی

446

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری